با بازگشت به زمان حال، وودی وسوسه میشود که با دویدن از غم و اندوه فرار کند و چون ظرف مادر خود را کرده است، به دنبال مغازه ای برای گرفتن قیمت ظروف مسی می گردد.
در عوض، او با خاطره آخرین لحظات پدرش که در آن سعی می کرد قطره داخل وریدی خود را بیرون بکشد، پریشان می شود.
زنگ ها متوقف می شوند وودی شروع به به یاد آوردن جزئیات زمانی می کند که پاپش نزد او آمد و به او گفت من در مشکل هستم.
این بد است صحنه یک باشگاه اسنوکر است، جایی که پاپ از وودی خواسته است تا با او ملاقات کند.
پاپ توضیح می دهد که هالینا برای پرداخت بدهی ظرف نقره پاپ از شوهرش بوجاک مقداری پول گرفته است.
پاپ اصرار دارد که اگر بوجاک متوجه شود هالینا را خواهد کشت او از وودی می خواهد که او را نزد خانم اسکوگلند ببرد و در آنجا از بیوه درخواست وام خواهد کرد.
وودی موافقت میکند و او و پاپ از طریق کولاک به خانه خانم اسکوگلند میروند، جایی که صاحب اصلی ظروف برنز، هیوردیس، با شک و تردید از آنها استقبال میکند.
آنها به اتاق جلویی نشان داده می شوند، جایی که وودی آنچه را که پدرش از او خواسته است، می گوید پاپ درخواست خود را اضافه می کند.
خانم اسکوگلند می گوید که قبل از اینکه تصمیم بگیرد پولی به پاپ قرض بدهد یا نه، باید برای راهنمایی دعا کندب او و هوردیس عقب نشینی می کنند.
در حالی که آنها رفته اند، پاپ قفل یک کابینت را برمی دارد و یک ظروف نقره را می دزدد که آن را در شلوار خود پنهان می کند.
- منابع:
- تبلیغات:
دیدگاه شما با موفقیت ثبت شد.